شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

سی‌صد و نوزده

ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن
سعی دارد محنت هجران، تو هم امداد کن

عیش خسرو چیست با شیرین به طرف جوی شیر
رحم گو بر جان محنت‌دیده‌ی فرهاد کن

ناقه‌ی لیلی به سرعت رفت و از آشفتگی
راه گم کرده‌ست مجنون، ای جرس فریاد کن

ای که یک دم فارغ از یاد رقیبان نیستی
هیچ عیبی نیست ما را نیز گاهی یاد کن
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد