گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
نیستیم از دوریَت، با داغ حرمان نیستیم
دل پشیمان است لیکن ما پشیمان نیستیم
گر چه از دل میرود عشق به جان آمیخته
با وجود این وداع صعب، گریان نیستیم
گو جراحت کهنه شو ما از علاج آسودهایم
درد، گو ما را بکُش در فکر درمان نیستیم
آنچه ما را خوار میکرد آن محبت بود و رفت
گو به چشم آن مبین ما را که ما آن نیستیم
ما سپر انداختیم اینک حریف عشق نیست
طبل برگشتن بزن ما مرد میدان نیستیم
مجتبیٰ فرد
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1392 ساعت 02:33 ق.ظ
من این کوشش که در تسخیر آن خودکام میکردم
اگر وحشیغزالی بود او را رام میکردم
رهم را منتهایی نیست زان رو دورم از مقصد
اگر میداشت پایانی، مَنش یک گام میکردم
به کنج این قفس افتاده عاجز من همآن مرغم
که تعلیم خلاص بستگان دام میکردم
به اندک صبر دیگر رفته بود این ناز بیموقع
غلط کردم! چرا این صلح بیهنگام میکردم؟
پیامی کرد کز شرمندگی مُردم، که گفت او را
شکایتگونهای کز بخت نافرجام میکردم
چه ننگآمیز نامی بوده پیش یار این «وحشی»
بسی به بود از این خود را اگر سگ نام میکردم
مجتبیٰ فرد
دوشنبه 19 فروردینماه سال 1392 ساعت 03:02 ق.ظ
عشق ما پرتو ندارد، ما چراغ مردهایم
گرم کن هنگامهی دیگر که ما افسردهایم
گر همه مرهم شوی، ما را نباشی سودمند
کز تو پُر آزردگی داریم و بس آزردهایم
«وحشی» آن چشمت اگر خواند به خود نادیده کن
کان فریب است اینکه ما صد بار دیگر خوردهایم
مجتبیٰ فرد
جمعه 16 فروردینماه سال 1392 ساعت 02:11 ب.ظ
ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم، بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست، نشیند
از گوشهی بامی که پریدیم، پریدیم
رم دادن صید خود از آغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم، رمیدیم
صد باغ بهار است و صلای گل و گلشن
گر میوهی یک باغ نچیدیم، نچیدیم
سر تا به قدم تیغ دعاییم و تو غافل
هان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم
«وحشی» سبب دوری و این قِسم سخنها
آن نیست که ما هم نشنیدیم، شنیدیم
مجتبیٰ فرد
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1392 ساعت 01:00 ق.ظ