شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

سی‌صد و سی

دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه شو
اگر با من رفیقی می‌روم آماده‌ی ره شو

سبک باش ای صباح روز عشرت، بس گران‌خیزی
تو هم از حد درازی ای شب اندوه، کوته شو

هنوز از شب همان پاس نخست است ای فلک ما را
چه شد چون دیگران گو یک شب ما هم سحرگه شو