شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

سه

چند به دل فرو خورم، این تَفِ سینه‌تاب را
در تهِ دوزخ افکنم، جانِ پراضطراب را

تافته عشق، دوزخی، ز اهل نصیحت اندر او
بر من و دل گماشته، صد مَلکِ عذاب را

خیل خیال کیست این، کز در چشم‌خانه‌ها
می‌کِشد این چنین برون، خلوتیان خواب را

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد