شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

هشت

نرخِ بالا کن متاعِ غمزه‌ی غمّاز را
شیوه را بشناس قیمت، قدر مشکن ناز را

پیش تو من کم ز اغیارم و گر نه فرق هست
مردم بی‌امتیاز و عاشق ممتاز را

صیدبندانت مبادا طعن نادانی زنند
بهر صید پشه، بند از پای بگشا باز را

انگبین، دامِ مگس کردن ز شیرین‌پیشه‌ای‌ است
برگذر نِه دام، مرغِ آسمان‌پرواز را

بر دِه ویران چه تازی؟ کشوری تسخیر کن
شوکت شاهی مَبر، حُسنی به این اعزاز را

مُهر بر لب باش «وحشی»، این چه دل‌پردازی است؟
بیش از این رخصت مده طبعِ سخن‌پرداز را

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد