شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

نُه

نبوَد طلوع از برج ما، آن ماهِ مهرافروز را
تغییر طالع چون کنم این اخترِ بدروز را

دل، رامِ دستت شد ولی، بر وی میفشان آستین
ترسم که ناگه رَم دهی این مرغِ دست‌آموز را

با آن که روز وصل او، دانم که شوقم می‌کُشد
ندهم به صد عمر ابد، یک ساعت آن روز را

نظرات 1 + ارسال نظر
منصورگروسی یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:47 ب.ظ http://asemanesher.blogsky.com/

سلام



یادش همیشه گرامی بادا

که دلی زیبا داشت و زیبا می سرود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد