گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
آن دولتی که میطلبیدیم دربهدر
پرسیده راه خانه و خود بر در آمدهست
ای سینهی زنگبسته! دلی داشتی، کجاست؟
آیینهات بیار که روشنگر آمدهست
از من دهید مژده به مرغ شکّرپرست
کاینک ز راه، قافلهی شکّر آمدهست
«وحشی»! تو هرگز این همه شادی نداشتی
گویا دروغهای مَنت باور آمدهست
مجتبیٰ فرد
دوشنبه 14 شهریورماه سال 1390 ساعت 08:11 ق.ظ