شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

پنجاه و نه

خود رنجم و خود صلح کنم، عادتم این است
یک روز تحمل نکنم، طاقتم این است

بر خنجر الماس نهادم ز تو پهلو
آسوده‌دلا! بین که ز تو راحتم این است

جایی که بود خاک به صد عزّت سرمه
بی‌قدرتر از خاک رهم، عزّتم این است

با خاک من آمیخته خونابه‌ی حسرت
زین آب سرشتند مرا، طینتم این است

میلم همه جایی است که خواری همه آن‌جاست
با خصلت ذاتی چه کنم؟ فطرتم این است

«وحشی» نرود از در جانان به صد آزار
در اصل چنین آمده‌ام، خصلتم این است

نظرات 1 + ارسال نظر
شبنم یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:11 ق.ظ http://seven-stones.blogsky.com


من عاشق شعرو طرفدارای شعر هستم
یادم باشه از این به بعد به وبلاگتون سر بزنم
راستی اگه خواستین در خونه ی من ( هفت سنگ ) به روتون بازه
با مطلب جدید منتظرتونم
موضوع : ( دختر باش، و افتخار کن که دختری )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد