شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

شصت و یک

ای مدّعی از طعن تو ما را چه ملال است؟
با ردّ و قبول تو چه نقص و چه کمال است؟

گیرم که جهان، آتش سوزنده بگیرد
بی‌آب شود جوهر یاقوت؟ محال است

این‌جا سر بازارچه‌ی لعل‌فروشی‌ است
مگشا سر صندوق که پُر، سنگ و سفال است

مارا به هما، دعوی پرواز بلند است
باری تو چه مرغی و کدامت پر و بال است؟

با بلبل خوش‌لهجه‌ی این باغ، چه لافد؟
سوسن، به زبان‌آوری خویش که لال است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد