شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

شصت و هفت

مریض عشق اگر صد بُوَد، علاج یکی است
مرض یکی و طبیعت یکی، مزاج یکی است

تمام در طلب وصل و وصل می‌طلبیم
اگر یکیم و اگر صد که احتیاج یکی است

اگر چه مانده اسیر است هم‌چنان خوش باش
که منتهای ره کاروان حاج یکی است

هم‌این منادی عشق است در درون خراب
که آن‌که می‌دهد این ملک را رواج، یکی است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد