شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

شصت و هشت

ای هم‌نفسان! بودن وآسودن ما چیست؟
یاران همه کردند سفر، بودن ما چیست؟

بشتاب رفیقا که عزیزان همه رفتند
ساکن شدن و راه نپیمودن ما چیست؟

ای چرخ! همان گیر که از جور تو مردیم
هر دم المی بر الم افزودن ما چیست؟

گر زخم غمی بر جگر ریش نداریم
رخساره به خونِ جگر آلودن ما چیست؟

«وحشی» چو تغافل زده از ما گذرد یار
افتادن و بر خاک جبین سودن ما چیست؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد