گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
سوز تب فراق تو، درمانپذیر نیست
تا زندهام چو شمع از اینم گزیر نیست
هر درد را که مینگری هست چارهای
درد محبّت است که درمانپذیر نیست
هیچ از دل رمیدهی ما کس نشان نداد
پیدا نشد عجب که به دامی اسیر نیست
بر من کمان مَکش، که از آن غمزهام هلاک
بازو مساز رنجه که حاجت به تیر نیست
مجتبیٰ فرد
یکشنبه 17 مهرماه سال 1390 ساعت 07:43 ق.ظ