گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
طایر بستانپرستم لیکنم پر، باز نیست
گلشنم نزدیک امّا رخصت پرواز نیست
در قفس گر ماند بلبل، باغِ عِیشَت تازه باد
رونق گلزار از مرغ نواپرداز نیست
دهشتم در سنگلاخ هجر فرماید درنگ
ور نه شوقم جز به راه وصل، توسنتاز نیست
صَعوهی کمزَهرهام من، وین دلیری از کجا
رخصت پروازم اندر صیدگاهِ باز نیست
میر مجلس را چه بگشاید ز من جز دردسر
زآن که چنگ من به قانون حریفان، ساز نیست
آنکه مَنمَن شیشه دارد بار، سود آن گه کند
کو بساط خود نهد جایی که سنگانداز نیست
در بیان حال خود «وحشی» سخن، سربسته گفت
نکتهدان داند که هر کس مَحرمِ این راز نیست
مجتبیٰ فرد
چهارشنبه 27 مهرماه سال 1390 ساعت 02:20 ق.ظ