گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
نوید آشنایی میدهد چشم سخنگویت
گرفته انس گویا نرمیای با تندی خویت
بمیرم پیش آن لب، این چنین گاهی تبسّم کن
به حمدالله که دیدم بیگره، یک بار ابرویت
به رویت مردمان دیده را هست آن چنان میلی
که ناگه میدوند از خانه بیرون تا سر کویت
شرابی خوردهام از شوق و زور آورده میترسم
که بردارد مرا ناگاه و بیخود آورد سویت
ز آتش، آب میجویم، ببین فکر محال من
وفاداری طمع میدارم از طبع جفاجویت
مجتبیٰ فرد
دوشنبه 30 آبانماه سال 1390 ساعت 06:16 ب.ظ