شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

صد و دو

هجران؛ رفیق بخت زبون کسی مباد
خصمی چنین دلیر به خون کسی مباد

آن گریه‌های شوق که غلتید کوه از او
سیل بنای صبر و سکون کسی مباد

«وحشی» هزار بادیه دورم ز کعبه کرد
این بخت بد که راه‌نمون کسی مباد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد