شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

صد و چهار

من و ردّ و قبول بزم سلطانی که دربانش
به صد خواری کند بیرون، به صد عزّت درون آرد

به جرم عشق در بند یکی سلطان بی‌رحمم
که هرکس آید از دیوان او، فرمان خون آرد

کمند جذبه‌ی معشوق اگر در جان نیاویزد
کسی پروانه را در آتش سوزنده چون آرد؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد