شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

صد و ده

بلای هجر و درد اشتیاق پیر کنعانی
کسی داند که چون یوسف، عزیزی در سفر دارد

کسی دارد خبر از اشک و آه گرم من «وحشی»
که آتش در دل و داغ ندامت بر جگر دارد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد