شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

صد و دوازده

جانان نظری کو ز وفا داشت ندارد
لطفی که از این پیش به ما داشت ندارد

رحمی که به این غم‌‌زده‌اش بود نمانده است
لطفی که به این بی‌سروپا داشت ندارد

آن پادشه حسن ندانم چه خطا دید
کآن لطف که نسبت به گدا داشت ندارد

گر یار خبردار شود از غم عاشق
جُوری که به این قوم روا داشت ندارد

وحشی اگر از دیده رود خون عجبی نیست
کآن گوشه‌ی چشمی که به ما داشت ندارد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد