شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

صد و سیزده

کار خوبی نه به گفت دگران باید کرد
هر چه فرمان بدهد حُسن چنان باید کرد

تیغ تیز و دل بی‌رحم چرا داده خدا
جوی خون بر در بی‌داد روان باید کرد

گاه باشد که مروّت ندهد رخصت جور
چون بود مصلحت ناز هم‌آن باید کرد

سنت ملت خوبی است که با صاحب عشق
دوستی از دل و خصمی به زبان باید کرد

گو زبان دردسر عاشق و معشوق مده
چیست پوشیده از ایشان که چنان باید کرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد