شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

صد و پانزده

کِی دیدمش که قصد دل زار من نکرد
ننشست با رقیبی و آزار من نکرد

یک شمّه کار در فنّ ناز و کرشمه نیست
کز یک نگاه چشم تو در کار من نکرد

خندان نشست و شمع شبستان غیر شد
رحمی به گریه‌های شب تار من نکرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد