شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

صد و سی و نه

زآن عهد یاد باد که از ما به کین نبود
بودش گمانِ مِهر و هنوزش یقین نبود

اقرار مِهر کردم و گفتم وفا کنی
کُشتی مرا، قرار تو با من چنین نبود

من خود گره به کار خود انداختم که تو
زین پیش با مَنَت گرهی بر جبین نبود

افسانه‌ای است بودن شیرین به کوه‌کن
آن روز چشم فتنه مگر در کمین نبود؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد