شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

صد و چهل و سه

نیازی کز هوس خیزد کدامش آبرو باشد
نیاز بلهوس هم‌چون نماز بی‌وضو باشد

ز مستی آن‌که می‌گوید اناالحق، کی خبر دارد
که کرسی زیر پا، یا ریسمانش در گلو باشد

نه صلحت باعثی‌دارد نه خشمت موجبی، یارب
چه خواند این طبیعت را کسی، وین خو چه خو باشد

بدین بی‌مهریِ ظاهر، مشو نومید ازو «وحشی»
چه می‌دانی تو شاید در ته خاطر نکو باشد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد