گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گر دیده به دریوزهی دیدار نیاید
دل در نظر یار چوناین خوار نیاید
ور دعوی جانبازی عشقی نکند دل
بر جان کسی این همه آزار نیاید
فرماندهی کشور جان، کار بزرگی است
نودولت حُسنی، ز تو این کار نیاید
ندهد دل ما گوشهی هجر تو به صد وصل
عادتبهقفسکرده به گلزار نیاید
با بوی بسازم که گل باغچهی وصل
بیش از بغل و دامن اغیار نیاید
ناپختهثمر این همه غوغای خریدار
نوباوهی این باغ به بازار نیاید
بس ذوق که حاصل کند از زمزمهی عشق
از «وحشی» اگر یار مرا عار نیاید
مجتبیٰ فرد
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1390 ساعت 01:17 ق.ظ