گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
اغیار را آسان کشد عاشق چو ترک جان کند
هر کس که از جان بگذرد بسیار خون آسان کند
ای دل به راه سیل غم، جان را چه غمخواری کنی؟
این خانهی اندوه را بگذار تا ویران کند
جان صرف پرکاری که او چون رو به بازار آورد
بازار خوبان بشکند، نرخ بلا ارزان کند
از بی سر و سامانیام یاران نصیحت تا به کی؟
او میگذارد تا کسی فکر سرو سامان کند؟
مجتبیٰ فرد
دوشنبه 22 اسفندماه سال 1390 ساعت 04:28 ب.ظ