گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
غم هجوم آورده میدانم که زارم میکُشد
وین غم دیگر که دور از روی یارم میکُشد
میکُشد صد بار هر ساعت من بدروز را
من نمیدانم که روزی چند بارم میکُشد
گریه کن بر حسرت و درد من ای ابر بهار
کاین چوناین فصلی غم آن گلعُذارم میکُشد
شب هلاکم میکند اندیشهی غمهای روز
روز، فکر محنت شبهای تارم میکُشد
گفته خواهد کُشت «وحشی» را به صد بیداد، زود
دیر میآید مگر از انتظارم میکُشد
مجتبیٰ فرد
دوشنبه 21 فروردینماه سال 1391 ساعت 02:40 ق.ظ