شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

صد و شصت و هفت

عشق گو بی‌عزتم کن، عشق و خواری گفته‌اند
عاشقی را مایه‌ی بی‌اعتباری گفته‌اند

کوه محنت بر دلم نه، منّتت بر جان من
عاشقی را رکن اعظم بردباری گفته‌اند

پیش من هست احتراز از چشم و دل از غیر دوست
آن چه اهل تقوی‌اش پرهیزکاری گفته‌اند

راست شد دل با رضای یار و رست از هجر و وصل
آری آری راستی و رستگاری گفته‌اند

زیستن فرع است «وحشی»، اصل پاس دوستی است
جان و سر سهل است اول حفظ یاری گفته‌اند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد