شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

صد و هفتاد و نه

می‌کِشم زان تندخو گر صد تغافل می‌کند
دیگری باشد کجا چندین تحمّل می‌کند؟

بر رخ چون زر، سرشک هم چو سیمم دید و گفت
این گدا را بین که اظهار تجمّل می‌کند

زلف او دل برد و کاکل در پی جان است، وای
کآن چه با جانم نکرد آن زلف، کاکل می‌کند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد