شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

صد و هشتاد و نه

چرا خود را کسی در دام صد بی‌نسبت اندازد
رَوَد با یک جهان نا‌اهل، طرح صحبت اندازد

نگه دار آب و رنگ خویش ای یاقوت پر قیمت
که بی‌آبی و بی‌رنگی، خلل در قیمت اندازد

خلاف عقل باشد مِی نخورده جامه‌ آلودن
بَرَد خود را کسی در شاه‌راه تهمت اندازد

مجال گفت‌و‌گو تنگ است، گو «وحشی» زبان در کش
هم‌آن به کاین نصیحت‌ها به وقت فرصت اندازد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد