در راستهی نازفروشان که بُتآنند
ماییم و نگاهی که به هیچش نستانند
ای عشق! شدی خوار، بِکش ناز، دو روزی
کاین حسنفروشان همه قدر تو ندانند
خوبان که گهی خوانمشان عُمر و گهی جان
بازی مخور از من که نه عُمرند و نه جاناند
جاناند بدین وجه کشان نیست وفایی
عُمرند از این رو که به سرعت گذرانند
بیجوشنِ فولادِ صبوری نروی پیش
کاین لشکر بیداد، عجب سخت کماناند
«وحشی»! سخن نقص بتان بیهده گویی است
خوباند، الهی که بسی سال بمانند