عشق کو تا شحنهی حسرت به زندانم کشدانتقام عهد فارغبالی از جانم کشدسرمهای خواهم که جز یک رو نبینم، عشق کوتا به میل آتشین در چشم گریانم کشدگلشن شوقی هوس دارم که رضوان از بهشتبر در باغ آید و سوی گلستانم کشد