شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

صد و نود و هفت

آه شراره‌بارم کان از درون برآمد
ابری است آتش‌افشان کز بحر خون برآمد

می‌کرد دل تفأل از مصحف جمالش
از زلف او به فالش، جیم جنون برآمد

از لاله‌ی جگرخون، احوال کوه‌کن پرس
کان داغ‌دار با او در بیستون برآمد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد