آیین دستگیری ز اهل جهان نیاید
بانگ درای همّت، زین کاروان نیاید
ای عندلیب خو کن با خار غم که هرگز
بوی گل مروّت زین بوستان نیاید
بر حرف اهل حاجت گوش قبول بگشا
کاین حرف را نگوید کس تا به جان نیاید
ناچار گشته غربت دل را و گر نه هرگز
مرغی بود که یادش از آشیان نیاید
کم آیدم به خاطر همصحبتان جانی
کآتش به جان نگیرد دل در فغان نیاید