شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

دویست و یازده

آخر ای مغرور! گاهی زیر پای خود نگر
زیر پای خود، سرِ عجز گدای خود نگر

این چه استغنا و ناز است؟ این چه کبر و سرکشی است؟
حسبه‌لله به سوی مبتلای خود نگر

این مَبین جانا که آسان پنجه‌ی صبرم شکست
زور بازویِ غمِ مردآزمای خود نگر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد