تَرک ما کردی برو همصحبت اغیار باش
یار ما چون نیستی با هر که خواهی یار باش
مست حُسنی، با رقیبان میل مِی خوردن مکن
بد حریفانند آنها، گفتمت هشیار باش
آن که ما را هیچ برخورداری از وصلش نبود
از نهال وصل او گو غیر، برخوردار باش
گر چه میدانم که دشوار است صبر از روی دوست
چند روزی صبر خواهم کرد، گو دشوار باش
صبر خواهم کرد «وحشی» در غم نادیدنش
من که خواهم مُرد، گو از حسرت دیدار باش