شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

دویست و سی و نه

نیستم یک دم ز درد و محنت هجران، خلاص
کو اجل تا سازدم زین درد بی‌درمان خلاص

کار دشوار است بر من، وقت کار است ای اجل!
سعی کن باشد که گردانی مرا آسان، خلاص

چند نالم بردرش؟ ای هم‌نشین! زارم بکش
کو رهد از دردسر، من گردم از افغان، خلاص

نظرات 1 + ارسال نظر
آرامش دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:38 ب.ظ

سلام؛
خواستم یه تشکر بلندبالا از شما داشته باشم بابت پشتکارتون برای زنده در خاطر نگه داشتن این اشعار بسیار زیبا از وحشی خاصه برای من که فقط شرح پریشانی رو از این شاعر گرانقدر به خاطر داشتم. شما، وحشی بافقی عزیز رو روح شاد کردید.

همیشه در اوج باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد