شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

دویست و پنجاه

برزن ای دل دامن کوشش که کاری کرده‌ام
باز خود را هرزه‌گرد ره‌گذاری کرده‌ام

گشته پایم رازدار طول و عرض کوچه‌ای
چشم را جاسوس راه انتظاری کرده‌ام

ساقیا پیشینه آن دُردی که اندر شیشه بود
دیگران را ده که من دفع خماری کرده‌ام

«وحشی» از من زین سرود غم بسی خواهد شنید
زان‌که خود را بلبل خُرّم بهاری کرده‌ام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد