گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گر آهن بگداخته در بوتهی ما ریخت
گشتیم سراپا لب و چون آب کشیدیم
ای دیده به خوابی تو که با این همه تشویش
از غفلت این بخت گرانخواب کشیدیم
«وحشی» نپسندند به پیمانهی دشمن
آن زهر که ما از کف احباب کشیدیم
مجتبیٰ فرد
دوشنبه 7 اسفندماه سال 1391 ساعت 12:13 ق.ظ