گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم، بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست، نشیند
از گوشهی بامی که پریدیم، پریدیم
رم دادن صید خود از آغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم، رمیدیم
صد باغ بهار است و صلای گل و گلشن
گر میوهی یک باغ نچیدیم، نچیدیم
سر تا به قدم تیغ دعاییم و تو غافل
هان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم
«وحشی» سبب دوری و این قِسم سخنها
آن نیست که ما هم نشنیدیم، شنیدیم
مجتبیٰ فرد
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1392 ساعت 01:00 ق.ظ