شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

دویست و شصت و هفت

مصلحت دیده چون‌این صبر که سویش نروم
ننشینم به رهش، بر سر کویش نروم

هست خوش مصلحتی لیک دریغا کو تاب
که یک امروز به نظاره‌ی رویش نروم

گر توان خواند فسونی که در آیند به دل
هرگز از پیش دل عربده‌جویش نروم

نظرات 1 + ارسال نظر
سیب یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:16 ق.ظ

بشم واشم ازین عالم به درشم
بشم از چین و ماچین دورتر شم
بر دلدار پیغامی فرستم
"که گر دوری خوشه، من دورتر شم"

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد