شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

دویست و هفتاد و دو

خوش‌ست آن مه به اغیار، آزمودم
به من خوش نیست بسیار، آزمودم

هم‌آن خوردم فریب وعده‌ی تو
تو را با آن که صد بار آزمودم

ز تو گفتم ستم‌کاری نیاید
تو را نیز ای ستم‌کار آزمودم

به مهجوری، صبوری کار من نیست
بسی خود را در این کار آزمودم

به من یار است دشمن‌تر ز اغیار
که هم اغیار و هم یار آزمودم

کسی کز عمر، به‌تر بود پیشم
نبود او هم وفادار، آزمودم

اجل نسبت به درد هجر «وحشی»
نه چندان بود دشوار، آزمودم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد