شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

دویست و هفتاد و شش

از تندی خوی تو، گهی یاد نکردم
کز درد ننالیدم و فریاد نکردم

پیش که رسیدم که ز اندوه جدائی
نگریستم و حرف تو بنیاد نکردم

با این همه بی‌داد که دیدم ز تو هرگز
دادی نزدم ناله ز بی‌داد نکردم

گفتی چه کس است این؟ چه کسم؟ آن که ز جورت
جان دادم و آه از دل ناشاد نکردم

«وحشی» منم آن صید که از پا ننشستم
تا جان، هدف ناوک صیاد نکردم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد