گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گو جان ستان از من که من، تن در بلای او دهم
پیکر به خون اندر کِشم، جان خونبهای او دهم
جانی به حسرت میکنم بهر عیادت گو میا
کی بهر حفظ جان خود تشویش پای او دهم
ماخولیا گر نیست این جویم چرا خونخوارهای؟
کو قصد جان من کُند من جان برای او دهم
چون عشق خواهم دشمنی این جان ایمنخفته را
تا باز صد ره هر شبی تغییر جای او دهم
مجتبیٰ فرد
یکشنبه 21 مهرماه سال 1392 ساعت 01:33 ق.ظ