شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

سی‌صد و چهار

در بزم وصل اگر چه هم‌این در میان منم
چون نیک بنگری ز همه بر کران منم

رنگی ز گل ندارم و بویی ز یاسمن
آری کلیددار در بوستان منم

معلوم، مهربانی اهل هوس که چیست
بشنو سخن که عاشقم و مهربان منم

ای گل اگر به گفته‌ی «وحشی» عمل کنی
صد ساله نو بهار خزان را ضمان منم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد