شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

سی‌صد و هفت

آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن
اینک اینک عشق می‌آید به شور انگیختن

هر که را کحل محبت چشم جان روشن نساخت
روز حشرش هم‌چون‌آن خواهند کور انگیختن

رسم بزم ماست دود از دل بر آوردن نخست
سوختن چون عود و از مجمر بخور انگیختن

دست کردن در کمر با عشق، کاری سهل نیست
فتنه‌ای نتوان ز بهر خود به زور انگیختن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد